داستانی از مثنوی معنوی
یک شکارچی، پرندهای را به دام انداخت. پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی
خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خوردهای و هیچ وقت سیر نشدهای. از خوردن بدن کوچک و
ریز من هم سیر نمیشوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو میدهم تا به سعادت
و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو میدهم. اگر آزادم کنی، پند دوم را وقتی که
روی بام خانهات بنشینم به تو میدهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم. مرد قبول
کرد. پرنده گفت:
پند اول اینکه: سخن محال را از کسی باور مکن.
مرد بلافاصله او را آزاد کرد. پرنده بر سر بام نشست...
گفت پند دوم اینکه: هرگز غم گذشته را مخور. برچیزی که از دست دادی حسرت مخور.
پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت: ای بزرگوار! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن
ده درم هست. ولی متأسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود. و گرنه با آن ثروتمند و
خوشبخت میشدی. مرد شکارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و نالهاش بلند
شد. پرنده با خنده به او گفت: مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ یا
پند مرا نفهمیدی یا کر هستی؟ پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای ساده
لوح! همه وزن من سه درم بیشتر نیست، چگونه ممکن است که یک مروارید ده درمی در شکم
من باشد؟ مرد به خود آمد و گفت ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست. پند سوم
را هم به من بگو.
پرنده گفت: آیا به آن دو پند عمل کردی که پند سوم را هم بگویم؟
پند گفتن با نادان خوابآلود مانند بذر پاشیدن در زمین شورهزار است.
دوستتون دارم
اوووووووووووووووووووووووول
سلام ندا جان
مبارکه گلممممممممممممممم X:X:X:X:
داستانی بسیار زیبا و پندآموز بود . کاری که با یاد خدا و داستانی از حضرت مولانا آغاز بشه ، یقینآ کاری سترگ خواهد بود و ارزشمند X:X:X:X:
سلام
من جای صیاد بودم سرشو قبل از پند دادن میبریدم تا به این پند عمل کرده باشم
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار.
ندا جونم خیلی عسلی
حکایت خیلی جالبی را انتخاب کردی.... امیدوارم عقلم از یه پرنده بیشتر باشه
دوستت دارم
قشنگ بود
درود
[گل]
آخوند دربار [تعجب]
[گل]
چشم در راه هم...[بوسه]
[قلب][چشمک]
جالب و زیبا بود
سلام
ابهام در مورد سوشیانت.............
بروزم.
موفق باشید.
تا سلامی خدانگهدار[گل]
osoolan man ba shekar mokhalefam1
د و س ت ت د ا ر م
من هم دوستت دارم بروووووووووووووو
این آیکونها خیلی بامزه هستند
ندا وقتی عصبانی هستی این شکلی هستی
وقتی غر میزنی این شکلی
وقتی مهربونی
وقتی خوشحالی
وقتی هم که می خوام بزنم تو دهنت این شکلی هستم
نامرد
دیریست همینیم و از این بیش نماییم
ما کشته ی معشوق بمانیم نهان کیش نمانیم
اندر پس ردی به سر کوه روانیم
ما هیچ به سر راه نداریم بسی پاک روانیم
سلام ندا خانم بسیار آموزنده بود
اما من فکر کنم توی این شکم پرنده ناقلا یک چیزی بوده ها
http://ms121.blogsky.com/
سلام ندا
خوبی مبارکه
آدرس جدید منه
قبلی فیلتر شده بود
قربونت
سلام ندا خانم عزیز
کاملا درسته زندگی بدون عشق کاملا بی معنی است و من امیدوارم تمام انسان ها عاشق هر چیزی که هستند بهش برسن